محل تبلیغات شما

حسرت های دوری از محل تولد طی این مدت زندگی مشترک همیشه با من بوده است. در سالهای اول به دلیل مخالف بودن خانواده ام با ازدواج من، به نحوی خوشحال بودم اکه از آنها دورم، اما از سال 88 که مادرم فوت کرد حس نوستالژیک شدیدی نسبت به خاطرات دوران کودکی ام پیدا کردم. 

پارسال سد بزرگ روستای محل تولدم بعد از 22 سال خشکسالی، به مدد رحمت بی پایان الهی دوباره پر شد ولی من گرفتار درس و خانواده بودم و نتوانستم صحنه سرریز شدنش را ببینم. امسال هم در آستانه سرریز شدن است و ما بخاطر کرونا محبوس شده ایم.

پدر پیرم در 88 سالگی چشم به در است که ما را ببیند و کمی از تنهایی در بیاید. دلم برای قدم زدن روی سبزه های بهاری باران خورده روستایم تنگ شده. دوست دارم با برادرها و خواهرهایم ساعت ها بنشینیم و از گذشته حرف بزنیم و اشک بریزیم. دوست دارم در غم ها و شادی های خانواده ام در کنارشان باشم.

نمی شود. همسرم از همان ابتدا گفته که هیچ وقت به محل تولد من برای زندگی نخواهد آمد. هر چند ماه یک بار برای دیدارشان فقط بمدت یک روز می رویم و تمام. حالا بعد از 14 سال زندگی در شهر همسرم، به این نتیجه رسیده ایم که اینجا هم جای ماندن نیست. نمی دانم بلاخره کجا خواهیم رفت ولی مطمئنم نخواهم توانست در روستای محل تولدم زندگی کنم. این حسرت را به گور خواهم برد.

محبوبیت در محیط کار

حسرت های دوری از محل تولد

تفاوت های من و همسرم

محل ,زندگی ,های ,سال ,خانواده ,ام ,محل تولد ,روستای محل ,بعد از ,حسرت های ,دوست دارم

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

بی ملاقاتی